فرهاد سپیدفکر

  • Facebook
  • Twitter
  • Google Plus
  • رابطه
  • تغذیه
  • کسب و کار
  • سبک زندگی
  • سفر
  • شعر و ادب
  • درباره‌ی من/تماس

نویسنده -فرهاد سپیدفکر

  • شعرهای من

و سوگند به موز

فروردین ۱۴, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

و سوگند به موز آن‌گاه که انسان هنوز نبود و سوگند به انسان آن‌گاه که نخستین بار طعم ِ موز را چشید

ادامه مطلب

  • شعرهای من

کجا است آن که …

فروردین ۱۴, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

کجا است آن که کفش‌های‌اش رو به آسمان بود و چشم‌های‌اش رو به زمین؟ کجا است آن که پشت ِ چشم‌های‌اش نهنگی می‌گریست و باران بر...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

باید قید ِ شاه‌رگ‌ها را زد

فروردین ۱۴, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

گریستن از چشم هم شفابخش نی‌ست گاه باید خون گریست از رگ شاید مرهمی باشد گاه باید رودخانه‌ای شد از خون و وزید رو به غروبی...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

و جهان سر به زیر است

فروردین ۱۴, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

و جهان سر به زیر است چون آب‌شار وقتی که تو می‌رسی از راه چون آفتاب

ادامه مطلب

  • شعرهای من

غم آن است که …

فروردین ۱۴, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

غم آن است که آید و دیگر نرود ورنه این که آمد و رفت نسیمی بود

ادامه مطلب

  • شعرهای من

در برکه‌ی ِ شانه‌های‌ات

فروردین ۱۴, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

در برکه‌ی ِ شانه‌های‌ات مرغابی‌های ِ مهاجر نشسته‌ اند و من لاک‌پشت ِ کوچکی که از صخره‌ی ِ موهای‌ات بالا می‌آیم آرام...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

وقتی که می‌خندی

فروردین ۱۴, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

وقتی که می‌خندی جهان جمع می‌شود زیر ِ خطّ ِ گونه‌ات تمام ِ جهان منهای ِ چشم‌های ِ من کاش من همه چشم بودم تو همیشه خنده

ادامه مطلب

  • شعرهای من

زخم‌ها فقط تازه می‌شوند

فروردین ۱۴, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

زخم‌ها ساخته نمی‌شوند فقط تازه می‌شوند کسی می‌آید و حرفی می‌زند کسی می‌رود بی آن که حرفی بزند وسط ِ این حرف‌ها زخمی از نو...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

ترسان در نیمه شب

فروردین ۱۴, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

باران ِ شب به شیشه می‌کوبد سخت یک‌بند با دو دست چونان زنی ترسان در نیمه شب گریخته از چنگ ِ تجاوز… لب‌های ِ مرا ببین ترسیده‌...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

شعری که تو ای

فروردین ۱۴, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

در این شب‌ها که بسی سرد اند لب‌های ِ تو و سرانگشتان‌ات روی ِ رگ‌های ِ گردن‌ام آتش ِ شعرهایی هستند که در حنجره‌ام برای ِ تو صف...

ادامه مطلب

قبلی 1 … 25 26 27 28 29 … 40 بعدی
Copyright © 2025. Created by Meks. Powered by WordPress.
  • رابطه
  • تغذیه
  • کسب و کار
  • سبک زندگی
  • سفر
  • شعر و ادب
  • درباره‌ی من/تماس
  • Facebook
  • Twitter
  • Google Plus