فوّاره‌ی ِ واژگون ِ گیسوان‌ات

خنکای ِ نسیمی کوتاه
می‌خیزد از هم‌آغوشی ِ باد و
فوّاره‌ی ِ آب

در خیال ِ من می‌جهد
طوفانی
از چرخش ِ گردباد ِ دستان‌ام
در فوّاره‌ی ِ واژگون ِ گیسوان‌ات
که ریخته
با پیچ و تاب
در حوض‌چه‌ی ِ شیرین ِ سینه‌های‌ات

سروده شده در پنج‌شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷ ساعت ۲۰:۳۶

درباره‌ی نویسنده

فرهاد سپیدفکر (بامَن)

نمایش همه‌ی مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو + 9 =