پنجُ­مین صدا

پنج بار صدای ِ شکستن
و خشمی که در هر بار
کم می‌­شد از من:
یک بشقاب
یک لیوان
یک شیشه­‌ی ِ کنسول
یک شیشه­‌ی ِ تلویزیون

و پنجُ­مین صدا
دلی پر از خون
که در سکوت
در سینه‌­ی ِ پدر

شِ...ک...س...ت

سروده شده در یک‌شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۰۰:۰۰

درباره‌ی نویسنده

فرهاد سپیدفکر (بامَن)

نمایش همه‌ی مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پانزده − سه =