نی‌شکرهای ِ تلخیده در جهان

هر صبح
با لب‌خند، قهوه می‌ریزی
تلخ و شیرین را می‌آمیزی
درون ِ فنجان‌ام

این بار
قند ِ لب‌های‌ات را بیآمیز
با جوهر ِ حرف‌های‌ات
بریز
در نای ِ این خودکار
شاید این شعرها
– این نی‌شکرهای ِ تلخیده در جهان –
– این واژه‌های ِ رنجیده از انسان –
این بار از دیابت بمیرند
وه که چه مرگ ِ شیرینی!

سروده شده در سه‌شنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۷ ساعت ۰۴:۴۰

درباره‌ی نویسنده

فرهاد سپیدفکر (بامَن)

نمایش همه‌ی مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سیزده + هجده =