فراموشی راه دارد

فراموشی راه دارد:

می‌نشینی
سر-ات را پایین می‌گیری
به نقطه‌ای آن-سوتر خیره می‌شوی
فرو می‌روی
می‌روی
می‌روی
می‌روی

بلند می‌شوی
پنجره را می‌گشایی
می‌بندی

سر-ات را پایین می‌گیری
به نقطه‌ای آن-سوتر خیره می‌شوی
فرو می‌روی
می‌روی
می‌روی
می‌روی

بلند می‌شوی
یخ‌چال را می‌گشایی
می‌بندی

سر-ات را پایین می‌گیری
به نقطه‌ای آن-سوتر خیره می‌شوی
فرو می‌روی
می‌روی
می‌روی
می‌روی

نه عزیز ِ من!
این راه برای ِ فراموشی نی‌ست
چاهی است پر از جنازه‌ی ِ موش‌هایی که فرو رفته‌ اند

بلند شو
سر-ات را بالا بگیر
و به نقطه‌ای آن-سوتر نگاهی بیانداز
و بگو:
دوست ات دارم
ای آن که لبخند-ات بوی ِ جنگل دارد

سروده شده در پنج‌شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۲۳:۱۰

درباره‌ی نویسنده

فرهاد سپیدفکر (بامَن)

نمایش همه‌ی مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

4 × 3 =