غم‌گین ام چون میمون ِ شاعری

غم‌گین ام
چون دلفینی که به تور افتاده است
و اسارت‌اش
سرگرمی ِ چند-ساعته‌ای است
برای ِ قبایل ِ وحشی ِ توریست

غم‌گین ام
چون پنگوئنی که از سنگ‌ریزه‌ها به زحمت لانه‌ای ساخته
ولی جفت‌اش
دل‌بسته‌ی ِ لانه‌ی ِ دیگری گشته

غم‌گین ام
چون خرس ِ قطبی ِ تنهایی
که خود به چشم ِ خویشتن می‌بیند
آب رفتن ِ جهان‌اش را
جان‌اش را

غم‌گین ام
چون نهال ِ نو-رسته‌ای
که امیدی ندارد
به بارش ِ این ابرهای ِ سپید

غم‌گین ام
چون میمون ِ شاعری
که میلیون‌ها سال زودتر به جهان آمده
و هنوز واژه‌ای ندارد
برای ِ سرودن ِ درد‌های‌اش

سروده شده در پنج‌شنبه ۰۷ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۰۶

درباره‌ی نویسنده

فرهاد سپیدفکر (بامَن)

نمایش همه‌ی مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × دو =