در هر آن چه رفتآمدی دارد
با کاخهای ِ قدرت و ثروت و شهرت
رفتآمدی که نیمهشب میرسد صدای ِ پایاش به گوش ِ همسایهها
نه تنها حقیقت را از افسانه
نه فقط واقعیّت را از خیال
که دیگر بودهها را هم نمیتوان
نمیتوان شناسایید از نابودهها
علمی که بر پایهی ِ نبودهها باشد
بر پایهی ِ ساختهها و پرداختههای ِ این و آن باشد
داستان ِ شیرینی است
امّا فقط برای ِ خواباندن ِ کودکان ِ بازیگوش
و شهوت ِ دانشمندان
آیا هنوز هست
شاعری
دانشمندی
فیلسوفی
که داستان نسراید برای ِ خواباندن ِ بشر؟
که هوای ِ هیچ کاخی نپرورد در سر؟
سروده شده در سهشنبه ۱۷ فروردین ۱۴۰۰ ۱۸:۳۷