«زیرا، در هر شهر پایانه‌ای است»

سخن‌گوی ِ دولت شعری گفت:
«کودک ِ فقیر!
با آغوش ِ باز
فقر را بگیر

این سهم ِ عادلانه‌ای است
زیرا، در هر شهر پایانه‌ای است» (!!!)

روزنامه‌های ِ صبح نوشتند:
«برهان، برهان ِ قاطعانه‌ای است»

نفهمید
کودک
چیزی /
نگفت
می‌دانست:
انتقاد، کار ِ خائنانه‌ای است

کودک بزرگ شد
هم‌راه با برادر ِ بزرگ‌تر-اش: فقر

دی‌روز ِ کودک
تاب نیاورد ام‌روز
تا می‌توانست خیانتید به مملکت

مرگ است
طبق ِ نصّ ِ صریح ِ قانون
سزای ِ خیانت‌کار

کودک دهان‌اش هنوز بوی ِ شیر می‌داد
امّا گلوی‌اش
بوی ِ خون

روزنامه‌های ِ صبح نوشتند:
«کودکی که سر-اش بوی ِ قرمه‌سبزی می‌داد
گُه خورد و
به گفته‌ی ِ شاهدان
بوی ِ بدی می‌داد»

کودکان همه خوب فهمیدند:
«فقر سهم ِ عادلانه‌ای است
زیرا، در هر شهر پایانه‌ای است»

سروده شده در یک‌شنبه ۷ مهر ۱۳۸۷ ساعت ۰۸:۵۸

درباره‌ی نویسنده

فرهاد سپیدفکر (بامَن)

نمایش همه‌ی مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوزده − 4 =