زنی از سرزمین ِ دش‌من

چه دردناک است
بودن ِ حقیقت در سرزمینی که از آن بی‌زار ای
چه دردناک است
شیفته‌ی ِ چنین حقیقتی گشتن
زنی از سرزمین ِ دش‌من
سرزمینی که مرد است و مرگ، تو را

حالا چه خواهی کرد
با چنین سرزمینی
با چنین زنی در چنین سرزمینی؟
ماشه‌ی ِ تفنگ را رو به که خواهی چکاند؟
رو به خویش‌تن؟ رو به وطن؟
یا رو به آن زن؟ رو به دش‌من؟

تا کجا با زبان ِ باروت از دهان ِ مرزها سخن خواهی گفت؟
این زن
تنها زبان ِ شعر می‌فهمد
تنها با این زبان خواهد گشود
دهان و دامان‌اش را
خویش را

سروده شده در پنج‌شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۰ ۱۴:۳۴

درباره‌ی نویسنده

فرهاد سپیدفکر (بامَن)

نمایش همه‌ی مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × 3 =