طرح جلد کتاب ِ «آیا با این دوست‌دختر / دوست‌پسر-ام بزناشویم؟»
آیا با این دوست‌دختر/دوست‌پسر-ام بزناشویم؟

کتاب ِ «آیا با این دوست‌دختر / دوست‌پسر-ام بزناشویم؟» – یادداشت ِ نویسنده و سپاس‌گزاری

فهرست ِ محتوای ِ کتاب
این نوشته بخشی از کتاب ِ «آیا با این دوست‌دختر/دوست‌پسر-ام بزناشویم؟» است. برای ِ دست‌رسی به فهرست ِ محتوای ِ کتاب و خواندن ِ بخش‌های ِ دیگر می‌توانید به این لینک بروید.

یادداشت ِ نویسنده

حریم ِ شخصی

برای ِ پاس‌داری از حریم ِ شخصی ِ کسانی که داستان‌شان در این کتاب گفته شده است، نام‌ها و دیگر چیزهای ِ جزئی ِ شناساینده تغییر یافته اند. در برخی از موردها، چندین موضوع از داستان‌هایی که همانند بودند با هم یکی شده اند.

کی به کی هست

در این سال‌هایی که روان‌شناس بودم، کارگاه و هم‌آیش ِ آموزشی ِ چندان زیادی نداشتم. معمولاًً برای ِ گروه‌های ِ چندان بزرگی حرف نمی‌زنم. بیش‌تر ِ وقت‌ها تنها با یک یا دو نفر در همان اتاق ِ مشاوره‌ام حرف می‌زنم. وقتی این کتاب را می‌نوشتم هم چنین چیزی را در ذهن داشتم: انگار فقط من و شما ایم، شما که دارید این کتاب را می‌خوانید، یا به هم‌دم‌‌تان گوش می‌دهید که آن را برای‌تان می‌خواند: دو یا سه نفر ایم که در اتاق ِ آرامی نشسته ایم. و هم‌چنان که داشتم این کتاب را می‌نوشتم – انگار که با شما حرف می‌زدم – سراپا گوش بودم تا چیزهایی را بشنوم که شما در پاسخ به حرف‌های ِ من می‌گفتید.

برای ِ این که این کتاب چنین به چشم آید که انگار داریم حرف می‌زنیم، بخشی از کاری که انجام دادم این بود که برای ِ اشاره به هم‌دم‌تان به جای ِ «او»، ضمیر ِ «آن‌ها» را به کار برده ام، چرا که هنگام ِ حرف زدن با هم همین کار را انجام می‌دهیم. اگر شما با من حرف می‌زدید نمی‌گفتید که «هنگامی که کسی در خیابان به سوی ِ من می‌آید، و از من اندکی پول می‌خواهد، من معمولاً دست در جیب‌ام می‌برم و چیزی به او می‌دهم». شما چنین می‌گفتید که «هنگامی که کسی در خیابان به سوی ِ من می‌آید، و از من اندکی پول می‌خواهند، من معمولاً دست در جیب‌ام می‌برم و چیزی به آن‌ها می‌دهم»، که برای ِ هر دوی ِ ما کاملاً طبیعی می‌نماید [ترجمنده: از آن جا که در زبان ِ فارسی همیشه معمول نی‌ست که چنین حرف بزنیم، تنها در جاهایی از ضمیر ِ جمع در ترجمه‌ی ِ متن بهره برده ام]. و در هر حال، شما می‌دانید که هم‌دم‌تان او (he) است یا او (she) [ترجمنده: از آن جا که در زبان ِ فارسی ضمیر ِ مفرد ِ مردینه و ضمیر ِ مفرد ِ زنینه یکی هستند چنین چیزی در ترجمه‌ی ِ متن گاهی ساده‌ترساز و گاهی دش‌وارترساز بود].

سپاس‌گزاری

این کتاب برآیند ِ مستقیم ِ گفت‌وگو با دکتر یوجین اچ. وینکلر، کشیش ِ کلیسای ِ متودیست ِ متّحد ِ اول، معبد ِ شیکاگو است. من هرگز به نوشتن ِ کتاب ِ خودیاری در این موضوع نی‌اندیشیده بودم. صبح ِ روزی که نوشتن ِ این کتاب را آغازیدم – همان روز ِ آن گفت‌وگو – هرگز گمان نمی‌بردم که چنین چیزی را خواهم نوشت.

دکتر وینکلر از من خواسته بود تا سلسله سخن‌رانی‌هایی در باره‌ی ِ زناشویی ازدواج در کلیسای ِ او انجام دهم. من و او در یکی از روزهای ِ سپتامبر ِ ۱۹۹۷ هم‌دیگر را دیدیم تا در باره‌ی ِ چیزهایی که می‌خواهم بگویم حرف بزنیم. در پایان ِ آن گفت‌وگو دکتر وینکلر گفت، «خیلی هم عالی. بد نی‌ست چارچوب ِ این سخن‌رانی را برای ِ من بنویسی، ها؟» همین که او از دفتر ِ کار-ام رفت دست به کار شدم – فقط مشکل این جا است که من اهل ِ چارچوب نوشتن نی‌ستم. خیلی ساده دست به کار ِ نوشتن ِ متن ِ سخن‌رانی ِ نخست‌ام شدم. صفحه‌ی ِ دوم بود که فهمیدم به راستی دارم کتاب می‌نویسم. هنگامی که بعدها به دکتر وینکلر گفتم که این کتاب را از گفت‌وگوی ِ آن روزمان بود که نوشتم، نپذیرفت و گفت که این کتاب را نه وام‌دار ِ او، بلکه وام‌دار ِ «کسی دیگر» هستم. من در جای‌گاهی نیستم که در برابر ِ این سخن چون-و-چرا آورم، ولی از ته ِ دل از جین وینکلر سپاس‌گزار ام، دست‌کم برای ِ این که نماینده‌ی ِ این «مشیّت ِ الهی» بود.

حالا که حرف از نماینده‌های ِ مشیّت است … بگذارید از نماینده‌ی ِ خود-ام کاندیس فورمن نام ببرم! همیشه از کاندیس برای ِ این که مرا پذیرفت و نیز برای ِ راه‌نمایی‌های ِ خردمندانه‌اش از آن زمان تا کنون سپاس‌گزار خواهم بود. هم‌چنین، همیشه از سوزان مولدو، از اسکریبنر، برای ِ دیدن ِ ارزش‌های ِ این پروژه سپاس‌گزار خواهم بود.

این کتاب فرم ِ کنونی ِ خود را وام‌دار ِ دو دوست است که از نخستین خواننده‌های ِ آن بودند، ریویرند پال والتر و پدر توماس آلدوُرث. پال مشکل ِ بزرگی را در چه‌گونه‌گی ِ نمایش ِ آن چه اکنون در فصل‌های ِ ۹، ۱۰، و ۱۱ آمده است، دید و به من نشان داد. تام نسخه‌ی ِ دست‌نویس را با ریزبینی خواند، یادداشت‌های ِ گسترده‌ای برداشت، همان مشکل را دید، و در یک جمله به من گفت که چه‌گونه می‌توان آن را درست‌کرد. همیشه برای ِ کمک‌های‌شان سپاس‌گزار ِ پال و تام خواهم بود.

کسان ِ دیگری بودند که همه یا بخشی از نسخه‌ی ِ دست‌نویس را خواندند و دیدگاه‌های ِ نقدگرانه و یاری‌گرانه‌ی ِ خود را دادند از جمله لونی بارباخ، دانیل جِی. کونتی، سوزان کرِین، تونی دِل بِن، ویولِت فرانکس، سوزان گال، آلان اس. گورمن، آرنولد آ. لازاروس، برایان مور، تیم مولدِر، دیوید سیگمَن، و ریتا پی. سوسمَن. من از همه‌ی ِ این‌ها برای ِ زمان و توجه‌شان، و برای ِ ایده‌های‌شان سپاس‌گزار ام. به‌ویژه وام‌دار ِ اِلسا دیکسون هستم که پیرایش‌ها و ویرایش‌های ِ بسیار موشکافانه‌ای داشت.

از بخت ِ خوب ِ من بود که جِیک موریسی در نقش ِ ویراستار ِ من در اسکریبنر برگزیده شد. کار با او مایه‌ی ِ خوش‌کامی ِ من بود، و من سپاس‌گزار ِ او هستم که به من نشان داد که همیشه جا برای ِ به‌بود هست.

جین ماکای «یکی از به‌ترین طرّاحان ِ زنده‌ی ِ کنونی» نام گرفته است، و کارهای‌اش را می‌توان در موزه‌ها یافت. افتخاری است که طرّاحی‌های ِ زیبای ِ او را در کتاب ِ خود دارم.

من، و این کتاب، از بیست سال هم‌نشینی و گفت‌وگو با تیموتی جِی. اُکونِل بهره‌مندیده ایم – گفت‌وگوهایی در باره‌ی ِ ادبیات، فلسفه، علم، و بسیاری چیزهای ِ دیگر افزون بر روان‌شناسی. مُهر و نشان ِ تیموتی در جای-جای ِ این کتاب نقش بسته است، در جاهایی که خود می‌توانم ببینم و آگاه ام و جاهای ِ دیگری که نمی‌توانم.

خیلی از چیزهایی که روان‌درمان‌گرها می‌دانند از کارسپاران ِ مراجعان ِ خود یاد گرفته اند. کارسپاران ِ من هم چیزهای ِ زیادی به من داده اند. فقط می‌توانم امیدوار باشم که دست‌کم برخی از آن‌ها چنین احساس کنند که دادوستد ِ عادلانه‌ای داشته اند.

سرانجام، سپاس ِ من از آن ِ همه‌ی ِ موسیقی‌دانان – از ایما کیرکبی تا سونی رولینز تا استیوی واندِر – که آن چه به آن‌ها بخشیده شده است ما را هم می‌سرخوشد.

خب پس هم‌سر-ام چه؟ این کتاب همه سپاس از او است.

درباره‌ی نویسنده

فرهاد سپیدفکر

نمایش همه‌ی مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک × 2 =