وای! حالا ما چه کنیم؟ و
دیگر پرسشهای ِ شما (من) پاسخ داده شد
همان چیزی که در فصل ِ ۶ بود: من پرسشهایی را از خود-ام ساخته ام تا نکتههایی را پوشش دهم که پیش از این در بخش ِ دوم هنوز با دقّت ِ بسندهای در بارهی ِ آنها بحث نشد، یا در کل از قلم افتاده اند. ولی این گمان را هم دارم که پس از این که در این سه فصل ِ پایانی پیش رفتید و سازگاریتان با همدمتان را بررسیدید، شاید هنوز پرسشهای ِ معیّنی در این باره داشته باشید که چه تصمیمی باید بگیرید. بار ِ دیگر، امیدوار ام دستکم برخی از پرسشهای ِ من با پرسشهای ِ شما یکی باشند.
۱. وای! حالا ما چه کنیم؟
شاید شما هرگز چنین پرسشی نداشته باشید چرا که در خواندن ِ این کتاب تنها و بدون ِ همدم بوده اید. و حالا واقعاً میدانید بار ِ دیگر که درگیر ِ رابطهای شدید میخواهید چه کارهایی انجام دهید. یا شاید هم با همدمتان این کتاب را خوانده اید، و همه چیز برایتان خوب و خوش پیش رفته است: بسیار نزدیک به هم در هر سه سویه. خوش به حالتان.
از سوی ِ دیگر، شاید شما و همدمتان با دقّت کتاب را خوانده اید، هر یک از پرسشهای ِ تعریفگرانه را کاملاً درنگریسته اید، روی ِ این که تا چه اندازه در هر یک از سویهها به هم نزدیک اید بسیار ژرف کانونیده اید – حتّا بیرون رفته اید و الویرا مادیگان را کراییده اید کرایه کرده اید – ولی هنوز سردرگم اید و به یقین نمیدانید واقعاً تا چه اندازه در آنها به هم نزدیک اید. برای ِ نمونه، به باور ِ خودتان نزدیکی ِ منطقیای در آنها دارید، ولی یقین ندارید که آیا نزدیکی ِ بسندهای دارید یا نه. و خب با خود میاندیشید که آیا باید پیش روید و به این رابطه پایبندتر شوید یا چند وقتی از این پایبندی عقب بنشینید، یا حتّا آن را وانهید و بروید. خب، تکیه دهید، نفس ِ عمیقی بکشید، آرام باشید، ما یکی یکی به همهی ِ اینها خواهیم رسید.
۲. واقعاً چه اندازه نزدیکی «نزدیکی» است و چه اندازه دوری «دوری» است؟
زمانی را به یاد آورید که من در بارهی ِ گونههای ِ گوناگون ِ زناشویی حرف زدم، من در بارهی ِ آستانهای برای ِ احساس ِ سازگاری حرف زدم و آن را با آستانهی ِ شنوایی همسنجیدم مقایسه کردم: آن نقطهای در بلندی ِ صدا که شما از همان جا کمکم صدا را میشنوید. در اندیشیدن به اندازهی ِ نزدیکی یا دوریتان در هر یک از سویههای ِ سازگاری، برای ِ احساس ِ سازگاری باید به آن آستانه بیاندیشید. روی ِ آن سویه بکانونید، سپس به خودتان بگویید، «بله، ما سازگاری ِ بسندهای داریم»، و ببینید چه حسّ ِ احساسشدهای سر بر میآورد. اگر احساس ِ خوبی در بدنتان بگیرید، به باور ِ من شما سازگاری ِ بسندهای دارید. اگر هر گونه احساس ِ منفیای در بدنتان بگیرید – حسّ ِ تنش در گردنتان، افزایش ِ ضربان ِ قلبتان، احساس ِ چنگ زدن در شکمتان، هر چیزی مانند ِ اینها – من شک دارم که شما و همدمتان آن اندازه در آن سویه نزدیک باشید که سازگار شوید. به یاد داشته باشید که شما میخواهید با همدمتان احساس ِ نزدیکی کنید. پس، اگر حتّا با این وجود احساس ِ نزدیکی نمیکنید، این موضوع معنای ِ زیادی برای ِ شما میتواند داشته باشد.
۳. آیا ما میتوانیم همان چرخشهای ِ دست ِ پایانی را که برای ِ هر سویه انجام دادیم، به کار بگیریم تا ببینیم آیا سازگار هستیم یا نه؟
تمرین ِ چرخش ِ دست راهی است برای ِ شما تا حسّ ِ احساسشدهیتان از سازگاری را برای خودتان و همدمتان بازگویید. این روش سنجهی ِ عینی ِ بااعتبار ِ علمیای نمیدهد که بدانید تا چه اندازه سازگار اید. بنابراین، شما نمیتوانید به سادهگی زاویههای ِ چرخشهای ِ دستتان را بسنجید تا اندازهی ِ سازگاریتان را تعیین کنید. آن چه در تعیین ِ سازگاریتان بااهمیّتتر است فهمهای ِ کیفیای هستند که شما و همدمتان از گفتوگوهایی به دست آوردید که در پایان ِ هر یک از سه فصل ِ پیش انجام دادید.
بر این پایه، من میتوانم برداشتهای ِ بالینی ِ خود-ام را از این موضوع به شما بدهم که چه گونههایی از چرخشهای ِ دست با چه گونههایی از زوجها دیده میشوند. به گمانام آن چه خواهم گفت جای ِ شگفتی برایتان ندارد. آدمهای ِ زناشوییدهی ِ خشنودی که با آنها این تمرین را انجام داده ایم دستانشان را چندان نمیچرخانند. گاهی آنها را اصلاً نمیچرخانند؛ آنها را فقط همراستا، بدون ِ هیچ زاویهای بین ِ آنها، نگاه میدارند. بزرگترین چرخشی که من در زوجهای ِ خشنود دیده ام تقریباً ۶۰ درجه است، و آن هم برای ِ سویهی ِ کرداری بود. من هرگز چرخشهایی به آن بزرگی در دو سویهی ِ دیگر، در زوجهای ِ خشنود، ندیده ام.
زوجهای ِ پرمشکل دستانشان را بسیار میچرخانند، منظور ِ من بیش از ۹۰ درجه است. (این جا، منظور ِ من فقط سویهی ِ کرداری و سویهی ِ پنداری است. در مصاحبهی ِ آغازینام با زوجها، وقتی از آنها میخواهم این تمرین را انجام دهند، از آن برای ِ ارزیابی ِ بخش ِ سکسی ِ آن رابطه بهره نمیبرم. به جای ِ آن، وارسی ِ تاریخیای انجام میدهم، از دو همدم میخواهم به کیفیت ِ رابطهی ِ سکسیشان در زمانهای ِ گوناگون ِ زندهگی ِ باهمانهیشان رتبهای – عالی، خوب، متوسط، یا ضعیف – بدهند.) چندان نامعمول نیست که زوجهای ِ پرمشکل چرخشهای ِ دستی در دو سویهی ِ دیگر نشان دهند که بیشتر به ۱۸۰ درجه نزدیک اند (دستها در جهتهای ِ وارون ِ هم) تا ۹۰ درجه (دستها عمود بر هم). چیز ِ دیگری که در زوجهایی دیده میشود که مشکل ِ زناشویی دارند این است که دو همدم بر سر ِ این که تا چه اندازه سازگار اند ناهمنوا هستند: یکی از آن دو دستاناش را بیش از دیگری میچرخاند. برای ِ من، این همیشه به این معنا است که این دو همدم سازگار نیستند – چرا که معنای ِ آن این است که آنها حتّا رابطهیشان را همانند نمیبینند.
به یاد داشته باشید که اهمیّت ِ – برای شما – هر گونه ناسازگاری میان ِ شما و همدمتان بستهگی به این دارد که چه گونه زناشوییای میخواهید – یا به گمانتان میتوانید از آن خرسند باشید. برای ِ نمونه، بیایید فرض کنیم که شما و همدمتان در سویهی ِ کرداری و سویهی ِ سکسی نزدیک اید، ولی در سویهی ِ پنداری نزدیک نیستید. اگر به گمانتان زناشویی ِ دو-سویه، کرداری/سکسی، میتواند برای ِ شما کارکننده باشد، همچنان که گویا برای ِ برخی از زوجهای ِ دیگر چنین است، پس آن ناسازگاری در سویهی ِ پنداری شاید چندان برای ِ شما اهمیّت نداشته باشد.
۴. آیا آزمونی نیست که بتوانیم انجام دهیم، چیزی که به ما نمرهای بدهد تا ببینیم چه اندازه سازگار ایم؟
بله، آزمونی هست که میتوانید انجام دهید، و نمرهای هم خواهد داد – در واقع، چندین نمره. ولی شما نخواهید توانست آن نمرهها را ببینید. تنها کسی که آنها را میبیند مشاوری است که آن آزمون را اداره کرده است. مشاور سپس از آن نمرهها بهره میگیرد تا شما را در گفتوگویی در بارهی ِ «حوزههای ِ نیرومندی» (جایی که سازگار هستید) و «حوزههای ِ رشد» (جایی که سازگار نی ستید) در رابطهیتان راهنماید.
این آزمون آمادهگی (PREPARE) نام دارد (۱) و آزمون ِ خوبی است؛ من خود-ام از آن بهره گرفته ام. این آزمون در آن چه روانشناسان اعتبار ِ پیشبینانه مینامند جایگاه ِ بالایی دارد. یعنی، هنگامی که این آزمون به شمار ِ فراوانی از زوجهای ِ پیشزناشویی داده شده است، نمرهها، در ۸۰ تا ۸۵ درصد ِ زمانها، به درستی پیشبینیده اند که کدام زوجها هنوز، دو یا سه سال ِ دیگر، با خشنودی زناشوییده خواهند بود (در برابر ِ زوجهای ِ زناشوییدهی ِ ناخشنود، جداشده، یا طلاقگرفته). با این همه، باید حواستان باشید که اعتبار ِ پیشبینانه، مانند ِ دیگر سنجههای ِ آماری ِ گروهپایه، نمیتوانند برونداد خروجی را برای ِ هیچ زوج ِ ویژهای پیشبینند. یعنی، شما و همدمتان شاید نمرههایی داشته باشید که شما را در همان گروهی قرار دهد که ۸۵ درصد از زوجها با هم میمانند، ولی شاید شما یکی از زوجهایی باشید که نمیمانند؛ یا نمرههایتان شاید چنین پیشبینند که شما با هم به هم خواهید زد، ولی چنین نشود. سرانجام، باید به یاد داشته باشید که آمادهگی (PREPARE) تنها به خوبی ِ مشاوری است که آن را برای ِ شما میتفسیرد و سپس بر اساس ِ آن به شما مشاوره میدهد. اگر خودتان بخواهید، من شما را تشویق میکنم که آزمون ِ آمادهگی (PREPARE) را انجام دهید. فقط از هر راهی که میتوانید یقین یابید که مشاوری که از او کمک میگیرید تجربهی ِ بسنده و چیرهدستی ِ بسندهای دارد تا بهترین کار ِ شدنی را برایتان انجام دهد.
برداشت ِ کلّی ِ من این است که این کتاب و آزمون ِ آمادهگی (PREPARE) تمامگر ِ مکمّل ِ یکدیگر اند. آمادهگی (PREPARE) اطّلاعات ِ کمّی به مشاور میدهد. این کتاب اطّلاعات ِ کیفی به شما میدهد تا بتوانید به خودتان مشاوره دهید، یا یاریرسان ِ مشاوری در مشاوره دادن به خودتان باشید.
۵. آیا چیزهایی هستند که ما بتوانیم انجام دهیم تا در سویههای ِ سازگاری به هم نزدیکتر شویم؟
بله، هستند. همچنان که در فصل ِ ۱۰ گفتم، شما فقط با خواندن ِ کتابهای ِ خوب با هم در مورد ِ سکسینهگی و فراگیری ِ «بازتر و رکتر حرف زدن با هم» در بارهی ِ سکس شاید بتوانید در سویهی ِ سکسی نزدیکتر شوید.
اگر احساس میکنید در سویهی ِ کرداری نزدیکی ِ بسندهای ندارید، چندین چیز هستند که میتوانید انجام دهید – به این شرط که واقعاً بر سر ِ مدل ِ زناشویی ِ برگزیدهیتان همنوا باشید، که این مورد باید باشد. نخستین چیزی که میتوانید انجام دهید این است که ببینید کجاها است که میتواند مشکلساز شود، و سپس معاملههایی بر سر ِ موضوعهایی که به گمانتان کشمکشانه خواهند بود، سر و سامان دهید. برای ِ نمونه، بیایید فرض کنیم که شما (به نسبت ِ همدمتان) دوست دارید زمان ِ بیشتری به دیدار با خانواده بگذرانید. در آن مورد، شما و همدمتان معاملهای سر و سامان خواهید داد در این باره که هر چند وقت یک بار، و هر بار چه زمانی را، همدمتان با شما همراه خواهد بود. شما دو نفر روی ِ این هم باید همنوا شوید که دقیقاً چهگونه با خانوادهیتان در بارهی ِ همراه نبودن ِ گاهگاه ِ همدمتان حرف خواهید زد. برای ِ سر و سامان دادن ِ این معاملهها، طبیعی است که داشتن ِ مهارتهای ِ ارتباط ِ خوب و مشکلگشایی میتوانند مزیت ِ بسیار خوبی باشند. (شما میتوانید کتابهای ِ خوبی در بارهی ِ ارتباط و مشکلگشایی در بخش ِ «خواندنیهای ِ بیشتر»، در پایان ِ این کتاب بیابید.)
دومین چیزی که شما میتوانید انجام دهید تا در سویهی ِ کرداری نزدیکتر شوید طرّاحی و انجام ِ آزمایشهای ِ «راه ِ او / راه ِ من» است. در فصل ِ بعد، آزمایشهای ِ «راه ِ او / راه ِ من» را باز خواهم گفت، و مثالهایی از آنها خواهم زد.
در مورد ِ سویهی ِ پنداری، نمیدانم به شما چه بگویم. به باور ِ من پندار ِ شما پندار ِ شما است. و همچنان که پیش از این گفتم، به گمانام هنگامی که آدمها، در طول ِ چرخهی ِ زندهگی، میدگرند تغییر میکنند، این دگرش تغییر در جهت ِ هر چه نابتر و تمامتر خودشان شدن است.
گاهی آدمها میتوانند در این باره گیج شوند که تا چه اندازه در سویهی ِ پنداری به همدمشان نزدیک اند چرا که، اگر چه در بیشتر ِ جنبههای ِ آن به هم نزدیک اند، در یکی دو جنبهی ِ دیگر دور اند. اگر شما هم چنین موردی دارید، پس در ارزیابی ِ نزدیکی ِ کلّیتان در این سویه باید از خودتان بپرسید تا چه اندازه میتوانید در بارهی ِ ناهمسانیهای ِ میان ِ خودتان پذیرا باشید. آیا میتوانید، در بارهی ِ همدمتان، بگویید، «خب، او این شکلی است دیگر»، و واقعاً این را پذیرفته باشید؟ پذیرش ِ چنین چیزی آسانتر است اگر ناهمسانیهای ِ میان ِ شما روی ِ این که شما واقعاً زندهگیتان را چهگونه میزندهگید اثرگذار نباشند. برای ِ نمونه، من زوجهای ِ زیادی را دیده ام که، به دلیل ِ ناهمسانیهایی در گرایش ِ معنوی یا حسّ عدالتشان، دیدگاههای ِ مخالفی در مورد ِ سقط ِ جنین دارند. این زوجها آسانتر میتوانند همنوا باشند که ناهمنوا اند اگر بدانند که هرگز با تصمیم برای ِ پایاندهی ِ بارداری روبهرو نخواهند شد.
اگر شما و همدمتان در سویهی ِ پنداری نزدیک نیستید، ولی با این همه احساس ِ نیرومندی دارید که میخواهید با هم باشید، پس آن چه شما دو نفر باید انجام دهید این است که با هم کنشمندانه در ذهنتان بپرورانید که، با فرض ِ این ناهمسانی میان ِ شما، رابطهیتان چهگونه رابطهای خواهد بود. همچنان که چند بار پیش از این گفتم، شاید به این برسید که در هر حال میتوانید آن چه را زناشویی ِ خوب میدانید داشته باشید.
۶. چرا شما حرفی از پدر-مادریدن پدر-مادری کردن به عنوان ِ موضوعی که دو همدم میتوانند کم یا زیاد سازگار باشند، نزدید؟
حرفی نزدم چون باور دارم که بسیار دشوار است که بدانید چه احساسی در بارهی ِ پدر-مادریدن دارید، یا چهگونه پدر-مادری خواهید بود، تا زمانی که خودتان واقعاً بچّه داشتن را بتجربید تجربه کنید. تا آن زمان، بسیاری از چیزهایی که در بارهی ِ پدر-مادریدن میاندیشید بسیار فرضی و ذهنی خواهند بود. اگر میخواهید در بارهی ِ پدر-مادریدن با هم حرف بزنید، لطفاً این کار را انجام دهید.
اگر یکی از شما، یا هر دوی ِ شما، از پیش کودکی دارد، پس شما از پیش میدانید که پدر-مادریدن چهگونه چیزی است، و در جایگاهی هستید که فلسفهها و سبکهای ِ پدر-مادری ِ خودتان را بهمسنجید مقایسه کنید و باید این کار را انجام دهید. فرای ِ آن، شما باید خودتان را در مورد ِ ریزهکاریهای ِ نا-پدر-مادریدن آموزش دهید. چالشهای ِ «خانوادهی ِ آمیخته» همیشه بسیار دشوار هستند، و من نمیتوانستم این چالشها را به خوبی و به اندازهی ِ شایستهای در این کتاب بازگشایم. خوشبختانه، کتابهای ِ خوبی در این موضوعها در دسترس هستند (دوباره، برای ِ دیدن ِ آنها نگاهی به بخش ِ «خواندنیهای ِ بیشتر» بیاندازید)، و درمانگرهایی هم هستند که کارشناس ِ کمک به خانوادههای ِ آمیخته اند.
۷. اگر ما این کتاب را به خوبی خوانده باشیم، آزمون ِ آمادهگی (PREPARE) را زده باشیم و مشاورهای را هم که همراه ِ آن است انجام داده باشیم، و هنوز ندانیم که باید چه کنیم، چهطور؟
اگر این همه مشکل در تصمیمگیری داشته باشید، فکر ِ من بیشتر به این سو میرود که یک چیزی درست نیست، چیزی که بااهمیّت است، بنابراین نخستین سفارش ِ من این است: مشاورهی ِ بیشتری بگیرید تا سر در آورید که آن چیز ِ بااهمیّت چیست. چه تصمیم به مشاورهی ِ بیشتر بگیرید و چه نه، از دید ِ من چنین است که شما باید اطّلاعات ِ بیشتری گرد آورید. یعنی زمان ِ بیشتری به رابطهیتان بدهید. ولی آن مدّت زمان هم نباید بیکران باشد. شما باید چارچوب ِ زمانیای معیّن کنید که اگر تا پایان ِ آن زمان همچنان به همین اندازه بیتصمیم باشید از هم جدا شوید. هنگامی که با زوجهایی در این وضعیّت روبهرو میشوم، معمولاً سفارشام مدّت زمانی بین ِ شش تا هجده ماه است – نه بیشتر.
۸. اگر احساس کنیم زمان ِ زیادی به رابطهیمان داده ایم، و احساس کنیم که باید تصمیم ِ نهایی ِ خود را همین حالا بگیریم، چهطور؟
با شما میهمدردیم همدردی میکنم. زمان گرانبها است. و هنگامی فرا میرسد که زوجی که گیر افتاده اند باید تصمیم ِ نهایی را بگیرند و سپس بگذرند، چه با هم و چه جدا از هم. اگر شما همین حالا هم به رابطهیتان زمان ِ زیادی داده اید، و با این همه اگر هنوز دلتان در بارهی ِ زناشوییدن قرص نیست، من شما را به احتیاط میفراخوانم. به یاد داشته باشید که شما باید احساس کنید که دلتان در بارهی ِ زناشوییدن قرص است، وگرنه نباید چنین کاری را انجام دهید.
در وضعیّتهای ِ افراطی، که زوجی زمان ِ زیادی است که گیر افتاده اند، و از من در بارهی ِ آخرین چیزی میپرسند که پیش از وانهادن میتوانند انجام دهند، من گاه گونهی ِ ویژهای از رو-در-رویی را پیشنهاد داده ام که آن را «اتاق ِ قفلشده» مینامم. نخست میگویم که چیست، سپس دلیل ِ پشت ِ آن را خواهم گفت.
برای ِ انجام ِ اتاق ِ قفلشده، باید عین ِ شرایط ِ خیالی ِ زیر را، تا جایی که در زندهگی ِ واقعی میتوانید، تکرار کنید:
شما و همدمتان درون ِ اتاقی با تهویهی ِ خوب ولی بیپنجره قفلشده اید. در این اتاق هیچ تلویزیون، رادیو، یا تلفنی نیست. هیچ کتاب، مجلّه، روزنامه، سی.دی، هیچ موسیقیای از هیچ گونهای نیست – هیچ چیزی جز یک میز، دو صندلی، یک تختخواب، و شما دو نفر. خلاصه این که هیچ حواسپرتیای نیست. شما یک دست کارت دارید که میتوانید با آنها بازیکنید – ولی نه یک نفره – یا یک دست بازی ِ چِکِرز تا جلوی ِ کاملاً دیوانه شدن ِ شما گرفته شود. (از آن جا که هنگام ِ بازی با کارتها و چکرز میتوانید با هم حرف بزنید، اینها مشکلی ندارند.) غذاها و خوراکیها (مگر الکل یا مواد) هر وقت که به آنها نیاز داشته باشید به شما داده خواهند شد.
شما و همدمتان تا ۴۸ ساعت در این اتاق ِ قفلشده میمانید.
اینها شرایط ِ تعیینشده هستند. شما و همدمتان میتوانید با رفتن به هتل در شب ِ چهارشنبه و ماندن تا شب ِ جمعه به این شرایط نزدیک شوید. شما نباید تلویزیون یا رادیو را بروشنید روشن کنید، یا مگر برای ِ دریافت ِ خدمتهای ِ اتاق هیچ تلفنی بزنید، و نباید از اتاق تا روز ِ آخر بیرون بروید. (شما نمیتوانید اتاق ِ قفلشده را در خانه انجام دهید. با این کار، بسیار وسوسهبرانگیز خواهد بود که همهی ِ این راه را تا پایان نروید.)
دلیل ِ انجام ِ همهی ِ این کارها این است که شما دو نفر را در کنار ِ هم برای ِ زمانی بلند و دراز، بی هیچ درنگی و ایستی، بدون ِ فرصت ِ فرار نگاه داشت. اگر در این تماسّ ِ پیوسته بمانید، پس شاید از نقطهای در بحثهایتان بگذرید که معمولاً در آن نقطه چنان عصبی میشوید که یکی از شما (یا هر دو) بیرون میکشد و بحث بیپایان میماند. شاید این بحث را پیش از این بارها و بارها داشته اید، ولی اگر همیشه در همان نقطهی ِ دلنگرانی بیپایان مانده است جای شگفت نیست که به جایی نرسیده اید. اگر در ماندن کنار ِ هم برای ِ زمانی بلند، آن اندازه بلند که از نقطهی ِ دلنگرانی/بیپایان ماندن بگذرد، موفّق شوید، خواهید دید که دلنگرانیتان اندک اندک ناپدید خواهد شد تا این که دیگر میتوانید با موضوع ِ بحث ِ بسیار تهدیدآمیزتان به گونهای آسودهتر از آن چه پیش از آن میتوانستید سر و کلّه بزنید. شما خواهید دید که روشهای ِ تازهای برای بررسی ِ گرفتاریتان به سرتان خواهد زد. و شاید همان پاسخی را بیابید که زمان ِ درازی بود که از دستتان میگریخت.
۹. اگر بدانیم که در چیزهای ِ بسیار بااهمیّتی سازگار نیستیم، با این همه احساس کشش ِ نیرومندی به سوی ِ هم داشته باشیم و احساس کنیم که ما به گونهای واقعاً برای ِ هم گزینهی ِ درستی هستیم، چهطور؟
در این صورت من باید حدس بزنم که پای ِ گونهای از ایکسسازه عامل ِ X در میان است. چنین چیزی برای ِ برخی از زوجها رخ میدهد. منظور ِ من از ایکسسازه عامل ِ X شکل ِ ویژهای است که جنبهای از شخصیت ِ شما و شخصیت ِ همدمتان در هم قفل میشوند، به همان شکل که تکّهای از یک جورچین در تکّهای دیگر قفل میشود. آن ایکسسازه عامل ِ X گاهی به زیان ِ آن زوج میکارکند، همچون وقتی که دختر ِ یک الکلی با یک الکلی میزناشوید. ولی موردهای ِ دیگری هم هستند که آن ایکسسازه عامل ِX به سود ِ آن زوج میکارکند.
آن چه، به ویژه، به یاد دارم موردهایی هستند که یکی از دو همدم (شاید هر دو) درد و رنج ِ روانی ِ فراوانی را تجربیده اند تجربه کرده اند. این شخص همدمی را میبیند که با او، به هر دلیلی، میتواند احساس ِ ایمنی کند. و آن حسّ ِ ایمنی جبرانگر ِ همهی ِ ناسازگاریهایی است که او میتواند با این همدم ِ آسودهبخش بتجربد تجربه کند. کای ردفیلد جامیسون، در کتاب ِ ذهنی ناآرام، یک گزارش ِ دلیرانه از نبرد-اش با شیدا-افسردهگی، چنین رابطهای را توصیف میکند. او و مردی که او سرانجام با آن مرد زناشویید هر دو علاقههای ِ فکری ِ نیرومند ِ یکسانی داشتند – و برای ِ آنها چنین چیزی در اندازههای ِ یک دلواپسی ِ نخست ِ یکسان بود. ولی، گذشته از آن:
بیش از آن چه ما بودیم دیگر نمیشد که ناهمسان بود…. او صدای ِ آرامی داشت و من صدایی بلند؛… او دیر-خشم بود و من تند-خشم؛ جهان به نرمی در او نمود مییافت، گاهی حتّا هرگز، با این همه من به سرعت هم لذّت و هم رنج را احساس میکردم…. کنسرتها و اپراها، پایگاههای ِ هستی ِ من بودند، و شکنجههای ِ او؛ همچنین بود پیادهرویهای ِ بلند و پیوسته یا تعطیلاتی که بیش از سه روز طول میکشیدند…. او نمیتوانست در برابر ِ شعر تاب آورد [چیزی که برای ِ خود ِ جامیسون بسیار اهمیّت داشت] و به راستی شگفتزده بود از این که من گویا آن همه از زمان ِ روز-ام را فقط به پرسهزنی میگذرانم. [صفحههای ِ ۱۷۱ تا ۷۲]
همچنان که جامیسون میگوید، «ما کاملاً ناجور بودیم». و با این همه:
در همهی ِ سالهایی که با هم بودیم یک بار هم به عشق ِ ریچارد به خود-ام، یا خود-ام به او شک نداشتم…. زندهگی ِ من با ریچارد لنگرگاه ِ ایمنی شده است…. گاهی، در میان ِ یکی از برآشفتهگیهای ِ هولناک و ویرانگر ِ حالام، آرامش ِ ریچارد را در آن نزدیکی احساس میکنم و توصیف ِ شگفتآور ِ بایرون از رنگینکمان را به یاد میآورم که «همچون ِ امید بر فراز ِ بستر ِ مرگ» بر لبهی ِ آبشار ِ وحشی و خروشانی مینشیند؛ با این همه، «آن گاه که همه جا در-هم-دریده است / از آبهای ِ پریشان» رنگینکمان دلآرام میماند…. [صفحههای ِ ۱۷۲ تا ۷۵]
اگر شما و همدمتان به دلیل ِ گونهای از ایکسسازه عامل ِ X به سوی ِ هم کشیده میشوید، چیزی که اهمیّت دارد این است که، اگر احتمالاً میتوانید، آن سازه را بشناسایید. ولی از هر راهی که میتوانید، این موضوع را جدّی بگیرید – به ویژه اگر آن ایکسسازه عامل ِ X را به عنوان ِ حسّ ِ ایمنی میتجربید تجربه میکنید. اگر، با وجود ِ ناسازگار بودن در چیزهای ِ بااهمیّتی، هنوز هم آن احساس ِ درست بودن را دارید، آن حسّ ِ ایمنی را، دیگر چه کاری از دستتان میبرآید جز این که پیرو ِ قلبتان باشید؟