خنده‌های‌ات مغز ِ فندق است

خنده‌های‌ات
مغز ِ فندق است و
چشم‌های ِ من
سنجابی گرسنه

بوی ِ پیراهن‌ات
روی ِ آن اجاق ِ دو شعله
چون پوست ِ پرتقال است
بر حرارت ِ بخاری

لب‌های‌ات
گرم‌ترین فنجان ِچای اند و
لب‌های‌ام
کوه‌نوردی که از فتح ِ زمستان بازگشته است

نوازش‌ات
گرمای ِ آفتاب است
از شکاف ِ پنجره‌های ِ نیم-پرده
و من
آفتاب‌پرستی که در شهر ِ دودها
به انگشتان‌ات
دل بسته است

چشم‌های‌ات
دو قلَاده سگ ِ کوچک
که به ابراز ِ عشق
وفادار اند

حضور-ات – همین که هستی –
لیوان ِ پر از آب ِ کرفس است و سیب
در این جهان ِ پر از باران‌های ِ اسیدی

به سلامتی ِ هستی‌ات
دانه دانه می‌بخشم
انار ِ وجود-ام را

سروده شده در یک‌شنبه ۰۸ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۰۵

درباره‌ی نویسنده

فرهاد سپیدفکر (بامَن)

نمایش همه‌ی مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × 3 =