به خدا پر شده دیوارهای ِ این خانه

کافی است چند روزی دور باشی
وقت ِ برگشتن می‌بینی
در و دیوار ِ خانه پر شده از کاغذ ِ شعرهای‌ام
شعرهای‌ام پر شده از جای ِ صندلی‌ها و فنجان‌های ِ خالی‌ت

کافی است کنار-ام باشی چند روزی
وقت ِ رفتن می‌بینی
دل‌ام پر شده از اشک ِ ابرهای ِ گیلانی
و چشمان‌ام پر از این خواهش که نرو! از کجا معلوم که باز آیی؟

آخر این چه بساطی است که پهنیده‌ ای روی ِ اعصاب ِ این شاعر
جمع کن بیا برای ِ همیشه بمان
در دل و چشم ِ این شاعر
به خدا پر شده دیوارهای ِ این خانه
بروی می‌روم این بار سراغ ِ دیوارهای ِ هم‌سایه!

سروده شده در سه‌شنبه ۰۲ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۵۶

درباره‌ی نویسنده

فرهاد سپیدفکر (بامَن)

نمایش همه‌ی مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج × دو =