باید وزید
غرّنده و طوفانی
بر پنجرههای ِ رو-به-غرب
بر پنجرههایی که ناروا میبربندند
آن جا که با بردمیدن ِ نور ناآشنای اند
باید درید
دوشیزهگی ِ پردههای ِ ریا را
گرچه با خون
گرچه با درد
پارچههایی که آویخته اند از پنجرههای ِ رو-به-غرب
باید دمید
هوای ِ تازه درون ِ سینهها
سینهی ِ اتاقهای ِ پر از دود ِ خیانت
باید فرو کرد
ساقهی ِ گل، این آلت ِ شفابخش را
تا ته
شاید که دیوارها دوباره رو به شرق زبان بگشایند
باید وزید
باید درید
باید دمید
که دود را درد شفا است
باید فرو کرد
به خویش
به غرب
سروده شده در چهارشنبه ۰۴ دی ۱۳۸۷ ساعت ۱۱:۰۰