فرهاد سپیدفکر

  • Facebook
  • Twitter
  • Google Plus
  • رابطه
  • تغذیه
  • کسب و کار
  • سبک زندگی
  • سفر
  • شعر و ادب
  • درباره‌ی من/تماس
  • شعرهای من

جوی‌باری که می‌رود

فروردین ۱۱, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

زنده‌گی راه‌پلّه‌ای است تاریک و نوزادی که می‌افتد ناگهان روی ِ پلّه‌ای بانگ ِ اعتراض ِ گریه گریه از ترس ِ این پلّه‌های ِ بی...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

پدر ِ عشق بسوزد

فروردین ۱۰, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

از محضر ِ استاد آموختن لذتی دارد پس دادن ِ درس ولی ترس و وحشتی دارد استاد ِ ازل مرا درس ِ عاشقی آموخت پدر ِ عشق بسوزد که فرزند ِ...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

من ولی خود-ام نی‌ستم

فروردین ۱۰, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

به خود-ام می‌حسادتم که خود-ام خود-اش است خود ِ خود-اش، من ولی خود-ام نی‌ستم روبه‌روی ِ آیینه می‌ایستم شوک می‌شوم از آن چه...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

کجا؟

فروردین ۱۰, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

کجا رشک ورزد آینده‌ای آیان بر خاطره‌ای رفته؟ کجا بندد پنجره‌ای آغوش ِ خود را رو به آفتاب به پچ‌پچ‌های ِ وسوسه‌گر ِ...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

و ترس می‌تراوشد

فروردین ۱۰, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

این دست‌مال ِ کاغذی در بیابان ِ خشک ِ خود گرفته جان ِ قطره‌های ِ اشکی را که شاید روزی از چشم ِ من چکانده شوند دست‌مالی که شست...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

ساحل-گمیده

فروردین ۹, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

من آن موج ِ سرگردان ِ دریا آن ساحل-گمیده ام من آن موج ِ از خروش افتاده در آب‌های ِ دور آن جامانده ام کجا ست روشنای ِ فانوس ِ...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

حال ِ ام‌شب ِ من و حال ِ تو

فروردین ۹, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

ذهن‌ام خود-ارضایی می‌کند با خیال ِ تو جـلـق می‌زند با یاد ِ خاطرات ِ پر ملال ِ تو می‌برکَند لباس ِ شرم را از تن ِ روح و روان ِ...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

مرگ

فروردین ۹, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

زنده‌گی روان است و مرگ نزدیک به گواهی ِ چشمان‌ام مرگ زیباترین تلخی ِ این جهان است آری پاسخی در مشت دارد

ادامه مطلب

  • شعرهای من

آیه‌های ِ دوباره‌گی

فروردین ۹, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

دوباره می‌شود زنده‌گی در تو و دوباره می‌شوی تو در زنده‌گی پی‌وند ِ وارونه‌ای است میان ِ این دو دوباره چه تلخ...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

باید پذیرفت زمانه‌ی ِ سردی است

فروردین ۹, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

زمانه‌ی ِ سردی است دندان قندیل ِ اشکی است روییده بر غار ِ دهان اشکی که می‌چکد هر دم از چشم ِ حنجره گرمای ِ نفس دیگر بسنده...

ادامه مطلب

قبلی 1 … 34 35 36 37 38 … 40 بعدی
Copyright © 2025. Created by Meks. Powered by WordPress.
  • رابطه
  • تغذیه
  • کسب و کار
  • سبک زندگی
  • سفر
  • شعر و ادب
  • درباره‌ی من/تماس
  • Facebook
  • Twitter
  • Google Plus