فرهاد سپیدفکر

  • Facebook
  • Twitter
  • Google Plus
  • رابطه
  • تغذیه
  • کسب و کار
  • سبک زندگی
  • سفر
  • شعر و ادب
  • درباره‌ی من/تماس
  • شعرهای من

سربازترین پسته‌ی ِ دنیا!

فروردین ۱۶, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

گفتی دچار ِ من ای امّا من بسته به خنده‌ی ِ تو ام سربازترین پسته‌ی ِ دنیا! لب‌خند بزن سر باز بزن از همه غم‌ها گفتی که شعر در من...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

عشق در حوالی ِ کرونا

فروردین ۱۶, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

نزدیک‌ات که می‌شوم با تن‌ات شعر می‌گویم و دور-ات که می‌شوم با واژه‌ها لطافت ِ دور! نزدیکی ِ پر از تپش! کدامین شعر را...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

خنده‌های‌ات مغز ِ فندق است

فروردین ۱۶, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

خنده‌های‌ات مغز ِ فندق است و چشم‌های ِ من سنجابی گرسنه بوی ِ پیراهن‌ات روی ِ آن اجاق ِ دو شعله چون پوست ِ پرتقال است بر حرارت...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

به لطف ِ تو ای «واو» ِ رابطه!

فروردین ۱۶, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

حالا چند ماه است که می‌شناسم ات ای ناشناس ِ آشنا! حالا چند ماه است که آمده‌ ای بیرون از پشت ِ ابر حالا چند ماه است که ماهی...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

دختر ِ شمال!

فروردین ۱۶, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

برگزیده‌ ام تو را برای ِ سفری که رو به جنوب است و مرگ چون گرگ چشم به راه نشسته است دختر ِ شمال! ستاره‌ی ِ شب‌های ِ...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

چشم‌های‌ات غم‌ربا است

فروردین ۱۶, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

بی تو هر بوسه محکوم به حبس است پشت ِ دیوار ِ لب‌های‌ام بی تو هر نفس فقط رفت و آمد ِ دم است و بس کجا ای؟ ای که لب‌های‌ات مرز ِ...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

زن! تو زنده‌گی بودی!

فروردین ۱۶, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

آتش نگاه ِ تو بود که مرا پاکیزه‌تر از برف‌های ِ قلّه‌های ِ تبّت می‌پالود تو پلک بستی؟ یا من آلوده گشتم؟ به بزاق ِ ابرهای ِ...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

این بی‌سرانجامی

فروردین ۱۶, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

در میانه‌ی ِ این چشم‌های ِ سرد این صورت‌های ِ سنگ این خیابان‌های ِ سنگین دختری دیدم که لب‌خندی داشت بر لب بی آن که دلیلی توان...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

و سوگند به دانه‌ی ِ انگور

فروردین ۱۶, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

و سوگند به دانه‌ی ِ انگور وقتی که گوش‌واره‌ی ِ تو بود

ادامه مطلب

  • شعرهای من

گرگی سرگردان

فروردین ۱۶, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

در چشمان‌ات سگی لانه داشت و در چشم‌های‌ام گرگی سرگردان پلک که می‌بندی صدای ِ زوزه است که می‌پیچد در اندوه ِ کوهستان ِ...

ادامه مطلب

قبلی 1 … 19 20 21 22 23 … 40 بعدی
Copyright © 2025. Created by Meks. Powered by WordPress.
  • رابطه
  • تغذیه
  • کسب و کار
  • سبک زندگی
  • سفر
  • شعر و ادب
  • درباره‌ی من/تماس
  • Facebook
  • Twitter
  • Google Plus