فرهاد سپیدفکر

  • Facebook
  • Twitter
  • Google Plus
  • رابطه
  • تغذیه
  • کسب و کار
  • سبک زندگی
  • سفر
  • شعر و ادب
  • درباره‌ی من/تماس

دسته بندی -شعر و ادب

  • شعرهای من

نهنگی اسیر در دریاچه‌ی ِ تن‌ام

فروردین ۱۱, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

دَر دهان می‌گشاید باد ِ قطب‌های ِ جنوبی را به نوشیدن ِ چای می‌خواند فکّ و دندان‌های‌ام به ساز ِ اسکیموها می‌رقصند در...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

و آینده نام ِ دختری بود

فروردین ۱۱, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

هر بار که فراتر رفت بار ِ رنج‌ها از توان ِ دوش‌هامان، چون پیرمردی معتاد به هم‌نشینی ِ تریاک گفتیم زیر ِ لب: هفته‌ی ِ...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

مرگ جان داد و زنده شد

فروردین ۱۱, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

من آن درد ام که درمان‌اش خود ِ درد است خود ِ زجر است خود ِ رنج است من آن اندیشه‌ی ِ خالی از اندیشه ام من آن ریشه‌ی ِ بی‌ریشه...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

پیچ و تاب

فروردین ۱۱, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

بِوَز پنجره باز ِ باز است و پرده چشم به راه ِ پیچ و تاب

ادامه مطلب

  • شعرهای من

ساحلی بی‌دریا

فروردین ۱۱, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

نبودیم همانند از همان آغاز یکی ساحل و دیگری دریا کاش بسندیده بودیم به گاه‌بوسه‌های ِ پرشور ِ موج‌ها و شن‌ها گاه توفنده،...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

مرزهای ِ نیمه جان ِ خراسان

فروردین ۱۱, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

شاعر: شکارچی ِ ماهیان و واژه‌گان ِ لغزان در دشتی از رودها و رویاها وقتی که باد لرزه می‌اندازد بر تن ِ آب زیر ِ نگاه ِ...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

فلسطین ِ چشم‌های‌ام

فروردین ۱۱, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

آسمان در تور ِ تاریکی است من هم‌چنان بیدار چند قدم مانده به صبح شب در کمین به فکر ِ اشغال ِ ظهر ِ چشم‌های‌ام، من هم‌چنان...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

دلفین ِ زخم‌خورده

فروردین ۱۱, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

چرا ام‌شب این شب ِ طوفان‌زده‌ی ِ من دل به دریا زده‌ ای؟ زن! ام‌شب دلفین ِ زخم‌خورده‌ای دل به ساحل ِ لب‌های‌ام زده است دریا...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

جوی‌باری که می‌رود

فروردین ۱۱, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

زنده‌گی راه‌پلّه‌ای است تاریک و نوزادی که می‌افتد ناگهان روی ِ پلّه‌ای بانگ ِ اعتراض ِ گریه گریه از ترس ِ این پلّه‌های ِ بی...

ادامه مطلب

  • شعرهای من

پدر ِ عشق بسوزد

فروردین ۱۰, ۱۴۰۲
توسط فرهاد سپیدفکر
دیدگاه‌تان را بنویسید

از محضر ِ استاد آموختن لذتی دارد پس دادن ِ درس ولی ترس و وحشتی دارد استاد ِ ازل مرا درس ِ عاشقی آموخت پدر ِ عشق بسوزد که فرزند ِ...

ادامه مطلب

قبلی 1 … 26 27 28 29 30 … 33 بعدی
Copyright © 2025. Created by Meks. Powered by WordPress.
  • رابطه
  • تغذیه
  • کسب و کار
  • سبک زندگی
  • سفر
  • شعر و ادب
  • درباره‌ی من/تماس
  • Facebook
  • Twitter
  • Google Plus